فقط يک لحظه بودن را .....کنارت آرزو کردم
به دنبالت تمام ِزندگی را ......جست و جو کردم
تو را از مسجد و محراب و گنبد ها و منبرها
تو را در لا به لای پيله ی ِ پروانه بو کردم
تو را از عطر نرگس ...از نسيم ....از شانه ی باران
تو را با هر نَفََس .... افتان و خيزان ...های و هو کردم
تو را در فصل های خالی ام حيران و سرگردان
هميشه با نگاهی دلشکسته آرزو کردم
صدای تيک تاک ساعتِ تکرار را هر شب
درون عقربک های درونم ....... زير و رو کردم
ز بس گشتم و چرخيدم به دورم چرخ زد دنيا
و دنيا ديد با هفت آسمانش ، گفتگو کردم
که شايدخاک ِ پايت را ببوسم عاقبت آقا
که شايد بِشنَوی فريادها را در گلو کردم ...
اللهم عجل لولیک الفرج